یکی از بچه ها امروز میگفت برای چی می نویسی وقتی کسی نمی خونه وقتی کسی نظر نمی ده منم جوابش دادم من برا دلم می نویسم و خواه نا خواه کسایی هم پیدا میشن که یه روزی دلشون ضربان قلب منو بشنوه . بگذریم یکی از دوستای عزیزم که متن قبلی رو خونده بود(( زیارت گلزار شهدا به همراه جانباز شیمیایی )) گفت : بیا یه کم از شهدای زنده بنویس از کسایی که هر نفسی که میکشن یه دنیا عذاب رو باید تحمل کنن............
میگن تو این عصر ساندویچ و ام پی تری! توی عصر مدلهای موی میکروبی و .... توی عصر فن آوری اطلاعات . توی عصر آهن و دود باید کوتاه نوشت تا خونده بشه! ولی نوشتن از اونایی که به خاطر تنفس ما تو هوای پاک ریه های خودشونو پر کردند از گاز خردل و عامل خون و اعصاب و ....... کار راحتی نیست ..........متن زیر تقدیم به همه اوناییه که بی صدا میسوزند...........
ماهی های سرخ عاشق توی حوضی از اسیدن
دلشون یه دریا درده، کی میدونی چی کشیدن؟!
می دونی چه دردی داره، بی صدا ترانه خوندن؟!
می دونی چه سوزی داره، تو آتیش نفس کشیدن؟!
هد هد سبا شدیم و هفت شهر عشقو گشتیم
ما نفس کم نیاوردیم، معلومه کیا بریدن!
سینه آتیش خلیله، اینجا عشقه که دلیله
ببین این دلای عاشق چه بهشتی آفریدن!
بچه های خط دوم، سرشون به خاکه ،اما
بچه های خط اول، آسمونو سر کشیدن
فکر اون گلهای سر خم، که سرا رو خم نکردن
می میرن ولی نمیگن، که گلوشونو بریدن
لاله ها کی گفته تنها، همونائین که رفتن؟
اینایی که پر شکستن، مگه کمتر از شهیدن؟